گمان مبر که به پایان رسید کار مغان/ اقبال لاهوری
گمان مبر که به پایان رسید کار مُغان
هزار بادهی ناخورده در رگ تاک است
چمن خوش است ولیکن چو غُنچه نتوان زیست
قبای زندگیش از دم صبا چاک است
اگر ز رمز حیات آگهی مجوی دگر
دلی که از خَلِشِ خار آرزو پاک است
به خود خزیده و محکم چو کوهساران زی
چو خس مزی که هوا تیز و شعله بیباک است
اقبال لاهوری